اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

جستجو

صفحات: 1 ... 14 15 16 ...17 ... 19 ...21 ...22 23 24 ... 34

1396/12/13

  05:52:00 ب.ظ, توسط آرزو صفري  
موضوعات: بدون موضوع

تذکر

✨﷽✨

? یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن ، یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟

گفت: یه مرد هیچ وقت عیب زنشو به کسی نمیگه …

وقتی از هم جدا شدن پرسیدم چرا طلاقش دادی؟ گفت آدم: پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه …

? بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد؛ یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه …

?یادمان نرود نامردترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد …

1396/12/09

  10:48:00 ب.ظ, توسط آرزو صفري  
موضوعات: بدون موضوع

زیباترینها

? ❄️هواشناسی اعلام کرد :

هوای مهدی فاطمه را داشته باشید
خیلی تنهاست ………

? ❄️سلامتیش صلوات

♥️««بهترین زیبایی های خلقت»»♥️

?? زیباترین کلام:بسم الله…
??زیباترین تکیه گاه:خدا
??زیباترین دین:اسلام
??زیباترین خانه:کعبه
??زیباترین بانگ:تکبیر
??زیباترین آواز:اذان

??زیباترین ستون:نماز
??زیباترین معجزه:قرآن
??زیباترین سوره:حمد
??زیباترین قلب:یاسین
??زیباترین عروس:الرحمن
??زیباترین محافظ:آیةالکرسی
??زیباترین عمل:عبادت
??زیباترین زیارت:خانه خدا

??زیباترین منزل:بهشت
??زیباترین مهاجر:هاجر
??زیباترین صابر:ایوب(ع)
??زیباترین معمار:ابراهیم(ع)
??زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)
??زیباترین مولود:عیسی(ع)
??زیباترین جوان:یوسف(ع)
??زیباترین انسان:پیامبراسلام

??زیباترین پارسا:علی(ع)
??زیباترین مادر:زهرا(س)
??زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)
??زیباترین شهید:امام حسین(ع)
??زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)
??زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)
??زیباترین استاد:امام صادق(ع)

??زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)
??زیباترین غریب:امام رضا(ع)
??زیباترین فرزند:امام جواد(ع)
??زیباترین راهنما:امام هادی(ع)
??زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)
??زیباترین منتقم:امام زمان(عج)

??زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)
??زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)
??زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)
??زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)
??زیباترین شب سال:شب قدر
??زیباترین سفر: حج
@rahibesoyenooor
??زیباترین محل تولد:کعبه
??زیباترین لباس: احرام
??زیباترین ندا: فطرت
??زیباترین سرانجام: شهادت
??زیباترین جنگ: نفس عماره
??زیباترین ناله: نیایش
??زیباترین اشک: اشک از توبه
??زیباترین حرف: حق
??زیباترین حق: گذشت
??زیباترین رحمت: باران

??زیباترین سرمایه: زمان
??زیباترین لحظه: پیروزی
??زیباترین کلمه: محبت
??زیباترین یادگاری: نیکی
??زیباترین عهد: وفا
??زیباترین دوست: کتاب

??زیباترین کتاب: قرآن
??زیباترین زینت: ادب
??زیباترین روزهفته: جمعه
??زیباترین خاک: تربت کربلا
??زیباترین ابزار: قلم
??زیباترین روزسال: مبعث

?? زیباترین بیابان: عرفات
?? زیباترین مزار: شش گوشه
??زیباترین شعار: صلوات
??زیباترین قبرستان: بقیع
??زیباترین زمین: کربلا
??زیباترین آرزو: فرج مهدی

زیباترین پایان: التماس دعا ?

1396/12/07

  05:58:00 ب.ظ, توسط آرزو صفري  
موضوعات: بدون موضوع

پندانه

? ?

?چهار نصیحت لقمان به فرزندش !

? ?در حال نماز مراقب دلت باش
? ?سر سفره مراقب شکمت باش
? ?در خانه ی‏ مردم مراقب چشمت باش
? ?در میان مردم مراقب زبانت باش…

1396/12/06

  11:15:00 ب.ظ, توسط آرزو صفري  
موضوعات: بدون موضوع

تذکر

خیلی زیبا و قابل تامل

تـاوان دل ســوزاندن ? ? ?

☘ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.

☘ ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ….

☘ پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ … ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.

☘ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ،
ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ…..

از بیانات آیت الله فاطمی نیاء

  06:35:00 ب.ظ, توسط آرزو صفري  
موضوعات: بدون موضوع

روضه ابراهیم 

✅ ماجرای درخواست حضرت زهرا(س) از شهید ابراهیم هادی برای خواندن روضه

? شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود!
بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.
آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم!
هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت.
آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!

? قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه.
بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیها سلام!!
اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که… پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن.
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکه گفت بخوان تو هم بخوان. دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
? کتاب سلام بر ابراهیم – ص190

1 ... 14 15 16 ...17 ... 19 ...21 ...22 23 24 ... 34